جدول جو
جدول جو

معنی حاجب غازی - جستجوی لغت در جدول جو

حاجب غازی(جِ)
غازی (آسفتکین) سالار غازیان یکی از طرفداران مسعود بود که در موقع مخالفت وی با برادر خودمحمد در نیشابور شعار وی آشکار ساخت و خطبه به نام وی خواند و لشکر بسیار جمع کرد و اعیان آن نواحی را به اطاعت مسعود در آورد. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 27 و 36 تا 39 و 46 و 53 و 55 و 59 و 61 تا 64 و 68 و 69 و 82 و 90 و 139 و 140 و 142 و 143 و 163 و 221 تا 228 و 230 و 231 و 232 و 233 تا 238 و 319 و 332 و 424 و 451 و 538 و 570 و به غازی، در این لغت نامه، و به آسفتکین و آسغتکین، در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جِ بَ اَ)
محدث. و بقول ابن عیینه از سران اباضیه است و از ابی الشعثاء بصری و حسن و غیر از آن دو روایت کند و اسودبن شیبان از وی روایت آرد. ابن حبان گویدکه حاجب بسیار خطا کند تا آنجا که اگر در حدیثی منفرد بود بدان احتجاج نکنند و بخاری او را در زمرۀ ضعفاء محدثین آرد و حدیث ’الحدث حدثان اشدهما حدث اللسان’ را از طریق او از ابن عباس روایت کنند و ابن عیینه گوید از حاجب ازدی که از سران اباضیه بود سماع دارم. رجوع شود به لسان المیزان عسقلانی چ حیدرآباد ج 2 ص 146 و 147
لغت نامه دهخدا
(اَ)
الپ غازی. خواهرزادۀ سلطان غیاث الدین محمد غوری است و به سال 600 هجری قمری بدر هرات در جنگ با سلطان محمدخوارزمشاه درگذشت. (تعلیقات چهارمقاله از قزوینی، چ معین ص 228). و رجوع به تعلیقات لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 595 و تاریخ جهانگشا ج 2 ص 53 و 54، شود
لغت نامه دهخدا